شعر با موضوع نماز
قلب خود را باصفا کن، تا نمازت گل کند
با وضو غسل حیا کن، تا نمازت گل کند
دست آدم از دم حوّا به دنیا بند شد
عزم خود را بی هوا کن، تا نمازت گل کند
کافران را آرزوی ترک آن باشد ز یاد
شِرک را بی دست و پا کن، تا نمازت گل کند
فرصت از آنی که می بینی کنارت، کمتر است
کار دنیا را رها کن، تا نمازت گل کند
شَرّ شورِ اَشقیا را بی اثر کن ای جوان
جان خود را پر بها کن، تا نمازت گل کند
مرز خود را از گناهانت جدا کن لحظه ای
تا توان داری دعا کن، تا نمازت گل کند
غافلی سِحر و سَحَر را گر فراموشش کنی
تا ابد او را صدا کن، تا نمازت گل کند
وتر و شفع و شب تو را ایمن ز دنیا می کند
یومیه ها را سوا کن، تا نمازت گل کند
معرفت این است قبل از او خودت را بنگری
در نمازت گریه ها کن، تا نمازت گل کند
چون نمازت گل کند، دنیا به نازت گل کند
نفس خود را با خدا کن، تا نمازت گل کند.
شاعر: میثم هزارجریبی
1403/06/26
ثبت شده در وبسایت شعر نو